لب زدنهای گنگ ماهی
پس از فوت مادر یک خانواده،فرزندانش دور یکدیگر جمع میشوند و پرستارِ مادر به آنها میگوید که مادر وصیت کرده سه روز بعد از فوتش دفنش کنند.
مرگ ماهی داستان خانوادهای است که مادرشان از دنیا رفته و بنا بر وصیت شفاهی مادر به پرستار، پیکر سه روز باید در خانه بماند. با این روایت مخاطب توقع هیچ اتفاق خاصی در فیلم ندارد و همین موضوع میتواند علت نارضایتی مخاطب فیلم باشد؛ چرا که نویسنده برای بیان خواستهاش خردهپیرنگ (خردهروایت) را انتخاب کرده است. اگر بخواهیم با توجه به سهگانۀ روحالله حجازی به این فیلم نگاه کنیم، متوجه میشویم که این فیلم نقطۀ پایانی بر پروندۀ تجدد و سنت اوست. همانگونه که خود در مصاحبههایش بر این موضوع تصریح کرده بود.
فیلم بسیار نشانهزده است و فضای نخبگانی و روشنفکری بر آن غلبه دارد. همین موضوع میتواند از نقاط ضعف فیلم محسوب شود؛ زیرا با این نگاه، نویسنده وفادار به قصه نبوده است و به عبارتی پای کارگردان از فیلم بیرون زده است. توجه به این نکته ضروری است که نویسندۀ دو فیلم قبلیِ حجازی خودش نبوده، اما مرگ ماهی نوشتۀ خود اوست. نویسندگی کردن کارگردان، فیلم را از قصه دور و تا حدودی فرمزده کرده است.
فیلم نشان دهندۀ پایان و مرگ سنت و اصالت است. مادر خانواده نمادِ اصلی این مرگ است. فوت او خبر از مرگ اصالت در جامعه یا خانواده میدهد. فرزندان این خانواده نیز نماد نسلی هستند که هر یک به نوعی دستخوش تغییر شدهاند و به بیانی متجددند.
در فیلم به قدیمی و کلنگی بودن خانه اشاره میشود؛ آنجا که گفته میشود این خانه را موریانه خورده و از درون پوسیده است و دیگر امیدی به این خانه نیست. این نشانه ای است که دیگر تفکرات اصیلِ گذشتگان از میان رفته است و همچون مادرِ خانواده به زودی به خاک سپرده خواهد شد.
فرزندان خانواده هر کدام درگیر مسائل خود هستند و نمیتوانند حضور یکدیگر را تحمل کنند. مدام میانشان تنش به وجود میآید و همگی دچار نوعی بیتمایلی به ادامۀ زندگیاند. کارگردان میخواهد ناامیدی نسل و تفکر متجدد و مدرنی را به تصویر بکشد که به قدری از زندگی و پایانش ناامید هستند که دیگر علاقهای به ادامۀ آن و امتداد نسل ندارند. این مسئله به نحوی در هر کدام به چشم میخورد؛ فریده (طناز طباطبایی) مردد میان به دنیا آوردن یا نیاوردن فرزند درون شکم خود است. اسیر ناامیدی است که چرا کسی دیگر را به این لجنزار بیاورد. یا مهناز (سحر دولتشاهی) که فرزندش را سقط کرده است.
مرگ ماهی نمایش پایان اصالت و اصالتورزی و همچنین ناامیدی نگاه مدرن و یأس حاصل از دور شدن از اصالتهای فطری است.